همه ما گاهی دچار استرس می شویم. این مسئله می تواند تأثیری واقعاً تحریف کننده بر رفتار ما داشته باشد ، با تمایل به محدود کردن خودمان و نگه داشتن احساسات درونمان. جای تعجب نیست که استرس میتواند اثرات بسیار چالش برانگیزی نیز بر روابط، به ویژه روابط زوجین داشته باشد.
ایجاد آمادگی برای استرس
خیلی اوقات، ما انتظار استرس را نداریم – تجربیات استرس زا اغلب ما را غافلگیر می کنند؛ افزایش ناگهانی حجم کار. تماسی ناخوشایند از طرف مادرت، یک صورتحساب غیر منتظره ؛ یک لحظه شما احساس آرامش و خوشحالی میکنید، لحظهای دیگر، داغ، وحشت زده و عصبانی هستید و وقتی نوبت به پاسخ شما به اضطرابتان می رسد، خود آگاهی داشتن می تواند دشوار باشد. اغلب اوقات ممکن است احساس کنید که این ابزارهای بیان، کمی خارج از کنترل شما هستند. بسیاری از مردم خود را در حالی مییابند که از صحبت کردن با دیگران اجتناب می کنند و منزوی می شوند بدون اینکه دقیقا متوجه شوند که این کار را انجام می دهند. یا با عصبانیتِ ناگهانی، تحریک پذیری و غیرمنطقی شدن خود را غافلگیر میکنند.
برای ارائه چشماندازی کوچک به این موضوع، مکانیسمهای مقابلهای ما در این نوع موقعیتها اغلب تحت تأثیر آنچه در دوران رشد تجربه کردهایم است. اگر والدین ما، دلواپسی را به راحتی نشان نمیدادند، ممکن بود ما در مراقبت از خود کاملاً ماهر شده بودیم – در واقع، ممکن بود نیاز داشته باشیم – بنابراین این غریزه میتواند به طور خودکار در بزرگسالی بازگردد. به همین ترتیب، ما اغلب از رفتارهای والدین خود و واکنشهای آنها به استرس در دوران جوانی کپی میکنیم – بنابراین اگر دیدیم که آنها در مواجهه با موقعیتهای سخت سرکوب میشوند یا عصبانی میشوند، ممکن است خودمان هم همین کار را انجام دهیم.
مطالعه مقالات مرتبط: راهکارهای مدیریت استرس در محل کار
استرس چگونه بر روابط تأثیر میگذارد؟
درک اینکه چرا هر یک از این رفتارها بر روابط شما تأثیر منفی میگذارد دشوار نیست. اگر گوشه گیر شدهاید، احتمالاً شریک زندگی شما احساس میکند که از شما دور شده است. و اگر بد اخلاق شدید، ممکن است حس کند آسیب دیده یا حالت تدافعی پیدا کند. با این حال، آنچه می تواند واقعاً مشکل ساز باشد، این است که آنها ممکن است بخواهند کمک کنند، و احساس کنند که تلاش های آنها رد میشود. این می تواند مانند یک طرد شدن واقعی باشد و می تواند منجر به گوشه گیری یا عصبانیت و تندی خودشان شود. به این ترتیب، مشکلات استرس میتوانند مانند گلوله برفی به سرعت زیاد شوند: همانطور که یکی از طرفها شروع به رفتار منفی یا غیرسازنده میکند، دیگری نیز ممکن است.
نکته دیگری که به این موضوع می افزاید این واقعیت است که آنها ممکن است متوجه نشوند چرا شما همانطور که هستید رفتار می کنید. ممکن است فوراً مشخص نشود که این استرس است که باعث شده حرفهای ناخوشایند بگویید یا وقتی با شما صحبت میشود جوابی ندهید. آنها ممکن است احساس کنند این کاری است که آنها انجام دادهاند و مقصرند. بدیهی است که میتواند بسیار ناراحتکننده و ناامیدکننده باشد – هم برای صدمه ایجاد شده و هم برای سردرگمی در مورد اینکه چرا این اتفاق میافتد. بدون هیچ مداخلهای، شکاف ناشی از این نوع شرایط می تواند بیشتر و بیشتر شود , هرچه بیشتر احساس کنید که شریک زندگی تان –(یعنی آن کسی که باز هم ممکن است فقط بخواهد کمک کند) – خود منبع استرس است، کمتر تمایل خواهید داشت که این شکاف را کاهش دهید.
چگونه در مورد استرس خودمان صحبت کنیم؟
بهترین اقدام در رابطه با استرسِ ارتباطی نیز یکی از پیچیدهترین راهحلهاست: صراحتا در مورد آن صحبت کنید. از برخی جهات، انجام این کار می تواند غیر منطقی به نظر برسد.
استرس تقریبا می تواند شما را در حالت بقا قرار دهد. ممکن است احساس کنید که اگر بتوانید آن را کنار بگذارید و خودتان با آن کنار بیایید، می توانید به زندگی عادی بازگردید. متوقف کردن توضیح و توجیه خودتان و اجازه دادن به شخص دیگری در آن لحظه – ممکن است باعث شود احساس کنید کنترل خود را از دست داده اید. ممکن است احساس کنید زمانی که نمی توانید باشید و خودی نشان دهید خود را آسیب پذیر می کنید، اما، در عین حال که صریح بودن می تواند واقعاً شما را آسیب پذیر کند، می تواند یک چیز قدرتمند نیز باشد و به شما اجازه دهد تا بر احساس خود مسلط شوید، احساسات خود را بشناسید و آنها را در قالب دیدگاهی وسیع درک کنید. گفتن اینکه چگونه با صدای بلند آن را انجام می دهید، مشکلات شما را بزرگتر نمی کند – در واقع، گاهی اوقات می تواند به شما این امکان را بدهد که ببینید آنقدرها هم که فکر می کردید بزرگ نیستند. و البته، به دلایلی که در بالا توضیح داده شد، مهم است که نگذارید شریک زندگی احساس کند که باید از شما دور شود، و بنابراین وضعیت به چیزی عمیق تر تبدیل نشود.
برای شخصی که به آخر یک رابطه میرسد – یا کسی که سعی می کند در رابطه بماند – همه چیز می تواند کمی سخت باشد. وسوسه اغلب این است که سعی کنید و شریک زندگی خود را متقاعد کنید که آنچه در ذهنش است را بگوید – گاهی اوقات از طریق انتقاد یا بدگویی. اما، همانطور که بسیاری از ما تجربه کردهایم، این امر به همان اندازه احتمال دارد که آنها را وادار کند که بیشتر کنار بیایند.
اغلب، بهترین راه برای ادامه در موقعیتهایی مانند این، استفاده از رویکردی است که به فردی که استرس را تجربه میکند، اجازه میدهد تا مسئولیت حرفهایش را بپذیرد. اغلب اوقات، بهترین قدم اول این است که به سادگی بگویید: “چگونه می توانم کمک کنم؟” این کار باعث می شود فردی که مشکل دارد قاطعیت داشته باشد و احتمال کمتری دارد که برای صحبت کردن تحت فشار قرار گیرد. اگر هنوز نمیخواهد وارد این بحث شود، به او اجازه دهید بداند که اگر به شما نیاز دارد صحبت میکنید و سپس به او فضا بدهید، تنها کاری است که فعلاً میتوانید انجام دهید.
مطالعه مقالات مرتبط: تاثیر استرس بر سلامت مغز و روان
مهم نیست چقدر دوست دارید، نمیتوانید کسی را مجبور کنید که به شما اجازه ورود بدهد – بهویژه کسی که از قبل احساس گوشهگیری یا تحریکپذیری میکند – اما میتوانید مطمئن شوید که او میداند که شما در کنارش هستید. و اگر شریک شما آماده صحبت است، پس همان تاکید – بر او و نمایندگی او – باید همچنان اعمال شود. باز هم، ممکن است این وسوسه وجود داشته باشد که فوراً شروع به ارائه راه حلها کنیم یا او را وادار کنیم تا اصطلاحاً نیمه پر لیوان و «سمت روشن را ببیند» – اما، به یک معنا، اینها به خودی خود میتوانند پاسخهای استرسزا باشند. ممکن است او حس کند مورد قضاوت واقع شده، یا انگار تجربهاش را بهعنوان تجربهای که براحتی قابل اصلاح است نادیده میگیرید. در برخی موارد، این دقیقاً همان پاسخی است که فرد محتاط از آن میترسد: پاسخی که از او میخواهد آن را بپذیرد نه پاسخی که به درستی احساسات و افکارش را درک کند.
درعوض، فقط همدردی و پرسیدن سوال می تواند بسیار مفیدتر باشد. خیلی اوقات، وقتی چیزی را دشوار مییابیم، چیزی که میخواهیم راهحل نیست، بلکه کسی است که در کنار ما باشد و حمایت عاطفی کند. فراهمسازی این موقعیت – حتی اگر به معنای ساکت نشستن با هم یا فقط در آغوش گرفتن باشد – ممکن است تمام چیزی باشد که او احساس کند که اوضاع تحت کنترل است. ما می دانیم که ممکن است کمی مبهم به نظر برسد، اما در واقع، تمام کاری که شما انجام می دهید این است که کنجکاو باشید و حمایت کنید. احساس نکنید که همیشه باید بپرید و سکوت ها را پر کنید و بد نیست اعتراف کنید که نمی دانید چگونه کمک کنید! مهمترین چیز این است که شریک زندگی شما احساس کند که درک شده و مورد توجه قرار می گیرد – بقیه به دنبال آن رخ میدهد.
منبع:
مقاله بالا ترجمه شده از : https://www.relate.org.uk/stress-relationships