محققان روانشناسیِ رسانه های اجتماعی شروع به تفکیک روشهایی کردهاند که در آن زمان صرف شده در رسانههای اجتماعی بر زندگی روزمره تأثیر میگذارد و یا تاثیر نمیگذارد.
در بخش اول این مقاله، برخی از تحقیقات در مورد رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر روابط را بررسی کردیم. ما در بخش دوم، بر رسانههای اجتماعی و رفاه تمرکز می کنیم. این پرسش که چگونه رسانه های اجتماعی بر سلامت روانی – هم بر نوجوانان و هم بر بزرگسالان – تاثیر می گذارد، یک سوال رایج است. در حالی که برخی از مطالعات، ارتباط بین استفاده از رسانههای اجتماعی و تنهایی، افسردگی و رضایت ضعیف از زندگی را یافتهاند، این ارتباط لزوما به این معنی نیست که رسانه اجتماعی مقصر است.
دکتر جفری هال، مدیر آزمایشگاه روابط و فناوری در دانشگاه کانزاس، میگوید: «این مسئله، موضوع بسیار بسیار داغی است.(بهطور کلی، ادبیات تحقیق میگوید که اگر تأثیری وجود داشته باشد، تأثیر بسیار کمی است و احتمالاً در جهتی که ما انتظار داریم نیست) این به این معنی است که احتمال وجود افرادی که افسرده و منزوی هستند و کیفیت زندگی پایینی دارند و بیشتر به رسانههای اجتماعی روی آورند تا کمبودهای موجود در دنیای اجتماعی خود را برطرف کنند نسبت به مواردی که استفاده از رسانههای اجتماعی باعث نارضایتی بیشتر آنها از زندگی شود بیشتر است.
دکتر نیکول الیسون، استاد اطلاعات در دانشگاه میشیگان، در پاسخ به این سوال که رسانههای اجتماعی چگونه بر سلامتی تأثیر میگذارند، میگوید: «مانند جانوری بسیار پیچیده است» این سوال تا حدی پیچیده است زیرا متغیرهای مختلفی در آن نقش دارند، از جمله: ویژگیهای فردی مانند اینکه آیا فرد اعتماد بهنفس بالایی دارد یا پایین و آیا مستعد افسردگی است، میزان قدرت شبکههای حمایت اجتماعی آفلاین و چگونگی مشغولیت فرد با رسانههای اجتماعی.
در مورد نوجوانان و جوانان نیز، در حالی که برخی از مطالعات ارتباط بین استفاده از رسانههای اجتماعی و پیامدهای روانشناختی منفی مانند اضطراب، افسردگی و انزوا را یافتهاند، تأثیرات رسانه های اجتماعی ممکن است قابل تعمیم یا عمومی نباشد.
دکتر کاوری سوبرامانیام (Kaveri Subrahmanyam) روانشناس رشد، استاد Cal State LA، و معاون مرکز رسانه های دیجیتال کودکان لس آنجلس، میگوید: “من فکر میکنم اینها واقعاً به اینکه کاربر چه کسی است، نحوه استفاده از آن، و جمعیت شناسی خاص آنها بستگی دارند”. به عنوان مثال، او یک مطالعه طولی کوتاهمدت انجام داد که به بررسی روابط بین تعاملات منفی در فیسبوک، افسردگی و رضایت از زندگی پرداخت. این مطالعه نشان داد که یک رابطه حاشیهای بین نوجوانانی که در ابتدای مطالعه توسط همسالان خود در فیس بوک قربانی شده بودند و گزارش رضایت کمتر از زندگی در پایان مطالعه وجود دارد. با این حال، تأثیر قویتر این بود که نوجوانانی که در ابتدای مطالعه افسردهتر بودند، احتمال بیشتری داشت که بعداً قربانی شوند.
او خاطرنشان میکند که در حالی که ما مایلیم تصور کنیم همه ما اثرات رسانههای اجتماعی یکسانی را تجربه میکنیم، “به نظر میرسد این موضوع واقعاً به نحوه استفاده افراد از آنها [سایتهای رسانههای اجتماعی] و همچنین مجموعه نقاط قوت و چالشهای آنها بستگی دارند.” یکی از عوامل فردی که ممکن است استفاده از رسانههای اجتماعی و اثرات روانی را – به ویژه برای نوجوانان و جوانان – مرتبط کند، میزان حساسیت فردی به اشکال مختلف استرس دیجیتال است. مقاله جدیدی توسط هال و همکارانش چهار مؤلفه استرس دیجیتال را پیشنهاد میکند: ترس از دست دادن(FOMO)، اضافه بار ارتباطی (پیامها و اعلانهای زیاد)، استرس در دسترس بودن (این حس که نمیتوانید استراحت کنید) و اضطراب تأیید (نظارت بر نشانههای تایید مانند نظرات و لایکها).
با تمرکز بر نوع پریشانی و روشهایی که کاربر از رسانههای اجتماعی استفاده میکند، پزشکان ممکن است بتوانند توصیههای هدفمندتر و دقیقتری ارائه دهند. با اینحال، تحقیقات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است: آنها مینویسند: “مطالب و مبانی نظری، تعداد و قدرت توصیههای بالینی را که میتوانیم به طور واقعبینانه ارائه کنیم، محدود می کند.”
عادات سالم تر رسانه های اجتماعی
در حالی که احتمالاً محققان به جدا کردن روابط بین استفاده از رسانه های اجتماعی و رفاه ادامه می دهند، تحقیقات اولیه نشان میدهد که ممکن است روشهای خاصی برای استفاده از رسانههای اجتماعی وجود داشته باشد که احتمالاً مزایای آن را افزایش داده و مضرات آن را کاهش می دهد
یکی از موضوعات در حال ظهور این است که به اصطلاح “استفاده فعال از رسانههای اجتماعی – ارسال محتوا و مشارکت فعال با پست های دیگران – ممکن است سالم تر از پیمایش ساده و خواندن منفعلانه پستهای دیگران باشد.
هال میگوید: «من فکر میکنم این شواهد در حال ایجاد هستند. اما او و اِلیسون هر دو خاطرنشان میکنند که گاهی اوقات ایجاد تمایز روشن بین استفاده فعال و غیرفعال میتواند دشوار باشد. هال همچنین پیشنهاد می کند که اندیشیدن در مورد زمان صرف شده در رسانه های اجتماعی نیز ممکن است یک عادت خوب باشد. او می گوید: “شما می گویید، “خوب، من این زمان را برای آن در نظر میگیرم، از آن استفاده میکنم، سپس از آن دور میشوم .” این روشی نیست که بسیاری از نوجوانان و جوانان از آن استفاده میکنند، اما با توجه به شواهد تحقیقاتی، فکر میکنم این عمل سالمتر است.» در واقع، نظرسنجی Common Sense Media نشان داد که 16 درصد از نوجوانان گزارش میدهند که از رسانههای اجتماعی “تقریبا به طور مداوم” استفاده می کنند.
کنترل میزان اطلاعات افشا شده از طریق رسانههای اجتماعی مهم است، به خصوص وقتی صحبت از کودکان و نوجوانان باشد. با این حال، رسیدن به تعادل مناسب برای نوجوانان می تواند بسیار مشکل باشد. سوبرامانیام میگوید: “ما میدانیم که خود افشاگری یک عنصر کلیدی در روابط رفقا در دوران نوجوانی است. این برای کشف هویت مهم است.” با این حال، خودافشایی بیش از حد زمانی که به صورت آنلاین اتفاق میافتد یک مشکل است، زیرا برای مثال، ثبت دیجیتال هرگز از بین نمیرود.
سوبرامانیام میگوید علاوه بر تشویق کودکان و نوجوانان به گزینشی عمل کردن در تنظیمات حریم خصوصی و آنچه که آنلاین به اشتراک میگذارند، عنصر حیاتی دیگری نیز در مورد زمانی که نوجوانان به طور معمول در رسانههای اجتماعی و دستگاههای دیجیتال میگذرانند در نظر گرفته میشود: اختلال خواب.
او خاطرنشان میکند که نداشتن خواب کافی “برای رشد، مناسب نیست” و با کاهش رفاه، افسردگی، فرار از مدرسه، مصرف مواد، تصادفات رانندگی و عملکرد تحصیلی ضعیف همراه است. سوبرامانیام میگوید: یکی از توصیههایی که به والدین میکنم این است که فرزندانتان تلفنهایشان را بیرون از اتاق خوابشان شارژ کنند. با این حال، به گفته سوبرهمانیام، زمان آن است که فراتر از این سوال برویم که آیا استفاده از رسانههای اجتماعی برای ما خوب است یا بد. او می گوید: “غول جادو از بطری خارج شد، درست است؟ ما به دنیای قبل از رسانه های اجتماعی بازنخواهیم گشت.” “من فکر می کنم اینجا جای ماندن است. بنابراین برای من، سوالِ قانع کنندهتر این است: شرایط محیط چیست؟”
دکتر نیکول الیسون،استاد اطلاعات در دانشگاه میشیگان با این نظر موافق است: “من فکر می کنم که پتانسیل زیادی برای رسانههای اجتماعی برای ایجاد تغییرات مثبت و معنادار در زندگی مردم وجود دارد و ما فقط باید بهتر درک کنیم که چگونه این اتفاق می افتد.”